آن چنان به ایران علاقه مندم که حتی تمام بهشت را با یک وجب از خاک ایران عوض نمی کنم.
«عارف قزوینی»
آن چنان به ایران علاقه مندم که حتی تمام بهشت را با یک وجب از خاک ایران عوض نمی کنم.
«عارف قزوینی»
ای سبز ، ندا دیده به راهت دارد
اُمـّیــــد به گام دادخواهت دارد
راهی که تو می روی ز چاه آکنده ست
بادا که نگاه او نگاهت دارد !
“شهادت ندا آقاسلطان نماد آزادی خواهی ایرانیان سبز بدست مزدوران دیکتاتور”
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات ؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
سایه
من آریایی ام , پسر مشرق زمین
خدای من اهورا مزدا است
پیامبر من کـــــــــــــوروش بزرگ است
امامان من داریوش بزرگ، خشایارشاه، مازیار، انوشیروان عادل و یزدگرد
امام زمان من کاوه آهنگر است
روحانیون من فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی و ابن سینا
کتاب مقدس من شاهنامه است
محـــــــــــــــــــراب من دل است
دین من عشــــــــــــــــــق و وجـــــــــــــــــــــــــدان من است
ایمان من خرد است
اصول و فروع دین من لوح حقوق بشر کورش بزرگ است
عاشورای من قادسیه است
شهدای من رستم ،فرخزاد و بابک خرمدین است
پرچم من درفش کاویانی است
عید من مهرگان و نوروز است
...