ای کاشهزار تیغ برهنه بر اندوه تو می نشست تا بتوانم بشارت روشنی فردا را بر فراز پلک هایت نگاه کنم اینک صدای آن یار بی دریغ گل می کند در سبزترین سکوت و گلهای هرزه را در بارش مداوم خویشدرو می کند جنگل در اندیشه های سبز تو جاری ست
…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر