۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

روح سبز جنگل زندانی ست،کجایی میرزا ؟

روح خزرسبزاست وزندانی.
آسمان شهرآبی ست
اماآنچه آبی میپنداریم نقش است
نقاشی.
سبزجنگل زندانی ست
کجایی میرزااینجاباغ چای هم زندانی ست.
مردم بیچاره اند.
صورت پدردیگرباسیلی سرخ نمیشود.
هواسرداست.
کاش لمس میکردیم خوابیدن برسنگفرش خیابان را.
کجایی میرزاکه هرکه آزادی خواست زندانی شد.
این چه دینی ست؟

اینجاخداهم زندانی ست.
این نامردان سنگ کدام مذهب رابه سینه میزنند.
پدرم میگفت:

وای به حال مردم زندانی که سنگ آزادی خواهی حسین به سینه میزنند.
کجایی میرزانهضت سبزجنگل پدرمیخواهد
روح سبزجنگل زندانی ست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر